همراه با پیشنهاد جایگزین برای چند واژهٔ بیگانه
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
هدف ما معیارسازی، تنظیم، زدودن خطاها، و بهسازی فارسی امروزی است. ما شما را تشویق میکنیم پیام ما را بخوانید، نکتهها را به کار ببندید، و به زبان زیبای فارسی ارج بنهید. آری، بیاییم به هویت ملیمان احترام بگذاریم و آن را از آشفتگی و بههمریختگی نجات دهیم.
زبان تحول مییابد. در اینجا میتوانیم به دو گونه تحول اشاره کنیم: یکی تحول اصیل و طبیعی است که در راه سهولت و آسانترسازی زبان به پیش میرود؛ دوم، دگرگونسازی معنایی برخی واژهها و ترکیبات است که از سوی گروهی ناآشنا با قواعد ساختاری زبان فارسی صورت میپذیرد و در کلام جای میگیرد که خوب نیست، اما چه کنیم افراد میگویند و مینویسند. یادمان نرود، آنچه در فارسی بهخاطر عربی رخ داده است، قابلمقایسه با زبانهای دیگر هندواروپایی نیست. حال، به این دو گونه فرگشت میپردازیم. نوع نخست در تلفظ، واژهسازی، و افزودن بار معنایی است که در زیر یکبهیک ذکر خواهیم کرد؛ و نوع دوم را در خطاها و در جهت بهسازی خواهیم گفت.
اسپرانتو و تغییر زبان – در سال ١٨٨٧ استادی بهنام لودویک زامنهف (Ludwik Zamenhof), اهل لهستان، دست به اختراع زبانی بهنام اسپرانتو (Esperanto) زد که بهمعنای «کسی که امید دارد» است. این زبان بر پایهٔ ریشههای زبانهای اروپایی ساخته شده بهگونهای که پایانهٔ اسمها و فعلهایش صرف میشود. او بر این باور بود که یک زبان مشترک، نهاد صلح و آرامش است؛ اگر همهٔ کشورها به یک زبان سخن بگویند، تمام اختلافات و مشکلاتی که با هم دارند حل میشود. لیکن نه چنین بود و نه چنان گشت. به چند دلیل: این زبان ساختگی که برای تحصیلکردهها و فارغ از گویشها و لهجههای مردم عادی بود، بر اساس زبانهای اروپایی قرار داشت و به کار شجرههای زبانهای دیگر مانند ژاپنی، چینی، ترکی یا عربی نمیآمد. و از همه مهمتر اینکه زبان مشترک میان کشورها نمیتواند سبب صلح و آرامش شود. هماکنون در کشور سوئیس مردم به چند زبان تکلم مینمایند، گو اینکه زبان فرانسه اکثریت دارد. این موضوع ما را بهیاد مولانا میاندازد که گفت: ای بسا هندو و ترک همزبان / ای بسا دو ترک چون بیگانگان / پس زبان محرمی خود دیگر است / همدلی از همزبانی بهتر است. و در جایی دیگر گفت: قافیه اندیشم و دلدار من / گویدم مندیش جز دیدار من. حرف چه بود تا تو اندیشی از آن / حرف چه بود خار دیوار رزان / حرف و صوت و گفت را بر هم زنم/ تا که بی این هر سه با تو دم زنم.
آری زبان طی سالیان دراز تغییر میکند گرچه زبانی ساختگی باشد. تحول یا فرگشت نوع دوم بیشتر از سوی افراد عادی و عامّ صورت میگیرد. اینان به برخی واژهها یا ترکیبات مفاهیم خاصی میدهند که در اثر تکرار و تقلید از معنای اصلی خود جدا میشود، فاصله میگیرد و در گفتار جا انداخته میشود. چند نمونه: اسطوره بهجای اُسوه، یا مقتدا، کنگاش لغتی ترکی، بهمعنی مشورت و رایزنی است، اما میشنویم بهجای کندوکاو یا کاوِش بهکار میبرند. فردی فرهیخته کنگاش را بهمفهوم جستجو و تفحص بهکار میگرفت. به واژهٔ «ناخودآگاه» نگاه کنید که از سوی زیگموند فروید اتریشی در ترجمهٔ انگلیسی self unconscious یعنی ضمیر ناخودآگاه، به کار گرفته شده است. همچنین است: خودآگاه (self conscious)، نیمهآگاه (subconscious) و جز اینها. لیکن میبینیم نویسندگان اینگونه مینویسند: تلفن زنگ زد و من ناخودآگاه حس کردم دلم گرفت. اینها کلماتی بود که از پسِ ذهنم ناخودآگاه به زبانم جاری شد. برخاستم و ناخودآگاه چند قدم پس و پیش رفتم. اینان ناخودآگاه را بهترتیب بهجای ناگهان، ناآگاهانه و بیاختیار به کار میبرند. یک ترکیب قدیمی کُن فیَکون از قول خدا در قرآن است بهمعنی «بشو، پس میشود.» لیکن مردم عام آن را بهمعنی زیرورو، ویران، یا واژگون به کار میگیرند، و چندین ترکیب دیگر از این قبیل…
واژهسازی در زبان فارسی – با پیشرفتهای علمی، هنری، صنعتی و فنی، انسان هر روز به واژهها و ترکیبات تازهای نیاز پیدا میکند. اما نوع واژهسازی و دامنهٔ باروری آن نسبت به تمدن، فرهنگ و سوابق تاریخی ملتها متفاوت است. زبانها به روشهایی چند واژهسازی میکنند. ما در اینجا به مهمترین آنها اشاره مینماییم: اشتقاق، مرکبسازی، افزودن بر بار معنایی، ترجمهٔ قرضی، آمیختهسازی، وامگیری و موارد جزئی دیگر.
١- اشتقاق: در فارسی بهجز پایانههای تصریفی فعل که پسوندهای ثابتیاند، اشتقاق با افزودن دستهای از «وند»ها به بن ماضی یا مضارع صورت میگیرد. مانند خوراک از خوردن، پویا از پوییدن، روان از رفتن، دیدار از دیدن، یابنده از یافتن، گزارش از گزاردن، پژمرده از پژمردن، و…
٢- مرکبسازی: و این دومین گونهٔ واژهسازی در فارسی است که دامنهٔ بسیار وسیعی را در بر میگیرد؛ از اسمها، صفتها، بن فعلها، حروف اضافه همچنین از پیشوندها و پسوندها استفاده مینماید تا ترکیبات فراوانی را به وجود آورد. چند مثال: گوشمال، دلخواه، سرپوش، ناآگاه، بیپروا، دستبهدامن، درخانهمانده، نگهدار، سالخورده، خوشبخت، بیرونریز، درونمرزی و… ما در این گروه فعلهای مرکب را نیز میگنجانیم: فراگرفتن، بازیافتن، برخاستن، بهسرآوردن، ازهموارفتن، بهکارآمدن و…
مقایسهای با انگلیسی – در اینجا بد نیست قیاسی با انگلیسی نیز بنماییم: در انگلیسی بعضی پیشوندها و پسوندها وقتی به فعل افزوده میشوند، نقش دستوری واژه را تغییر میدهند. اما این کار در فارسی اجرا نمیشود. به فعل deepen نگاه کنید. پسوند en به صفت deep اضافه شده است و عمیقکردن معنی میدهد. به فعل enrich نگاه کنید. پیشوند en به صفت rich اضافه شده است، که غنیساختن معنی میدهد. حال، جهت مقایسه به یک قاعدهٔ مرکبسازی در دو زبان اشاره میکنیم تا تفاوت را دریابید. در انگلیسی کنارِهمگذاشتن دو اسم یا بیشتر بسیار رایج است بهطوری که اسم اول اسم دوم را تعریف میکند. اگر بگویید fruit garden, این یعنی «باغچهٔ میوه»؛ ولی اگر آنها را جابهجا کرده بگویید garden fruit، این «میوهٔ باغچه» معنی میدهد. حال اگر سه اسم ردیف شوند، باز اسم اول، دو اسم بعد را تعریف میکند. مثلاً a hotel elevator operator یعنی یک متصدی آسانسور هتل. در فارسی ترکیبات دواِسمی بسامدی ندارد. چند واژهای را که میبینیم، مثل گلبرگ، گلخانه، و دستخط از جابهجایی اسم مضاف و مضافٌالیه با حذف کسره اضافه ایجاد شدهاند و اضافهٔ مقلوب نام دارند که بهترتیب برگِ گل، خانهٔ گل و خط با دست میباشند. ما در فارسی از کسرهٔ اضافه بهره میگیریم و اسم اول را به اسم دوم نسبت میدهیم. و گاه این ترکیبهای دواِسمی اصطلاحی هستند. برای مثال، سردرد با دردسر یا زردآلو با آلوزرد تفاوت معنایی دارد، و این خود یک طریق واژهسازی در زبان فارسی است. بحث واژهسازی بعد دنبال میشود.
فرگشت نوع اول: جهت سهولت گفتار، تبدیل واکهٔ _َ به واکهٔ _ِ بوده است. از تلفظ اصیل فعلهایی مثل رَسیدن، هَشتن، کَشتن و همهٔ اسم مفعولهای فارسی مثل خوردَه، نوشتَه، زدَه که به _َ ختم میشدند، به _ِ گراییدند. و بهترتیب، رِسیدن، هِشتن، کِشتن، خوردِه، نوشتِه و زدِه شدند. گو اینکه در گویش برخی شهرها هنوز تلفظ قدیم برقرار است، مردم مثلاً میگویند، رفتَه بودیم، شنیدَه بودم، آمدَه بود…
فرگشت نوع دوم: این تحول صوتی تنها اختصاص به موردهای بالا ندارد. تبدیل به صوت _ِ در بیشتر جاها، بهویژه از کلمات عربی برای آسانترسازی رایج است. از اینرو، یونُس، یونِس، یوسُف، یوسِف، و حُسام (شمشیر تیز) حِسام میشود. گاه نیز تغییر واکهای بیدلیل است یا در اثر شباهت در نوشتار ایجاد میشود. مثلاً عَذرا، عُذرا؛ مُحال، مَحال؛ و صِراط، صَراط شنیده میشود. به چند واژه در حوزهٔ روانشناختی فروید نگاه میکنیم. روانپزشکی (psychiatry)، رواندرمانی (psychotherapy)، روانکاوی (psychoanalysis)، روانشناسی (psychology)، خودآگاه (self conscious) و ناخودآگاه (self unconscious). دستور زبان در معنای جدیدش شامل همهگونه قواعد آوایی، ساخت تکواژهها، ساخت واژهها، روش جملهسازی، تأکید واژه در جمله، و آهنگ صدا در انواع جملات میشود. اما از آنجا که ذات زبان گفتاری-شنیداری است، برخی از این قواعد را نمیتوانیم به نگارش درآوریم. بهسازی کنیم. ننویسیم، این آقا همان کسی که مشکلات زیادی برایمان ایجاد کرده است، میباشد. بنویسیم، این آقا همان کسی است که مشکلات زیادی برایمان ایجاد کرده است. ننویسیم، بهطور آگاهانه قدم بر میداشتم. بنویسیم، آگاهانه قدم بر میداشتم. پسوندِ آنه در فارسی هم قیدساز و هم صفتساز است. پس گذاشتنِ بهطور، از طریق یا از راهِ در جلوی آن اضافی است. واژهٔ خارجی استیل که مردم در گفتارشان به کار میبرند، از دو واژهٔ استیل، یکی style فرانسه بهمعنای سَبک یا روش است. در عبارت «مبل استیل»، منظور سبک پادشاهان سابق فرانسه است: ما مبل استیل خریدهایم. استیل دوم لغت انگلیسی steel یعنی فولاد است: قاشق و چنگالهای استیل دیگر زنگ نمیزند. واژههای همتلفظ دیگر: یکی «پاس» فارسی بهمفهوم حمایت و نگهداری و دیگری pass لغت انگلیسی بهمعنی ردکردن و فرستادن بهطرف کسی است. مثال برای اولی: میگوییم، فارسی را پاس بداریم. مثال برای دومی: میگوییم، توپ را به من پاس بده. بیشترین بینظمیهای کلام ما از طریق زبان عامیانه به وجود میآید. نویسندگان نیز هیچ کوششی جهت اصلاح نمینمایند و آشفتگی همچنان ادامه دارد. ننویسیم، ممنوعالپخش، بگوییم، پخش ممنوع. نگوییم ممنوعالکار، بگوییم، کار ممنوع. «ال» را بر سر لغات فارسی نگذاریم. ممنوعالخروج، ممنوعالاختیار و ممنوعالخدمة عربیاند و گفتنشان مشکلی ندارد.
بهجای استقبال بگوییم، پیشواز. به پیشواز او رفتیم.
بهجای استیجاری بگوییم، کرایهای، این خانه کرایهای است.
بهجای اسقاط یا اسقاطی، بگوییم ناکارآمد، دورانداختنی، خودروی قدیمی ما ناکارآمد شده است.
بهجای اسکله بگوییم، بارانداز، بارانداز قایقهای بزرگ کجا است؟
بهجای اشاعه بگوییم، گسترش؛ خبر را گسترش دادند.
بهجای اشتباهاً بگوییم، ندانسته؛ بار شما را ندانسته به مقصد دیگری فرستادهاند.
بهجای اشتغال بگوییم، بهکارگماری؛ بهکارگماری ایشان آسان نیست.
بهجای اصحاب، بگوییم، یاران؛ شما در اینجا یاران زیادی دارید.
بهجای اضمحلال، بگوییم، نابودی؛ پس از نابودی قوای قدیم جایگزین تازهای نرسیده است.
بهجای غیرقابلانعطاف، بگوییم، نرمشناپذیر؛ چرا تا این اندازه نرمشناپذیر هستید؟
بهجای غیرقابلبیان، بگوییم، ناگفتنی؛ نکتههای ناگفتنی کم نیست! بهجای فوراً، بیدرنگ و بهجای فوقالعاده، بیاندازه خوب است؛ ما بیاندازه از شما راضی هستیم.
بهجای ایندکس، نمایه
بهجای آرشیو، بایگانی
بهجای عجله، شتاب
بهجای باتقوی، پرهیزگار بگوییم؛ او مردی بسیار پرهیزگار است.
بهجای کما فیالسابق، مانند گذشته
و بهجای کماکان، مانند همیشه بگوییم؛ ایشان مانند همیشه سر وقت به منزل میآیند.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.